نوآفرین :

نوآفرین : شخصی که این ویژگی را دارد، انسانی مبتکر و خلاق است :شخصی که از لحاظی با دیگران متفاوت است:

شخصی با ابتکار عمل.

سال ها قبل، روانشناسان کشف کردند که دو مسیر به سوی کامیابی هست : همرنگی و نوآفرینی.

همرنگی :

به معنی دنباله روی از جماعت  در مسیر های متعارف وحفظ وضع موجود است. نوآفرینی عبارت است از رفتن به راهی که

کمتر کسی در آن گام نهاده است، با هدف پیشتازی در ایده های جدیدی که برخلاف عادت مرسوم است اما در نهایت به نتیجه

بهتری می انجامد.

البته، هیچ چیز کاملا بدیع و نو نیست، به این معنی که ایده های ما از آنچه از دنیای پیرامون مان می آموزیم تاثیر می گیرند.

ما دائما، خواه عمدی یا ناخواسته ، اندیشه ها را به وام می گیریم.

همگی ما در مقابل ” جنون سرقت و فراموشی” – یعنی به یادآوردن اتفاقی ایده های دیگران به عنوان ایده های خودمان،

آسیب پذیریم.

براساس تعریف من، نوآفرینی مستلزم ارائه و پیش بردن ایده ای است که در حوزه های خاص  نسبتا غیرعادی باشدو

به صورت بالقوه امکان بهبود یافتن داشته باشد.

خود مفهوم نوآفرینی با خلاقیت آغاز می شود :

ایجاد چیزی که هم نو و هم مفید باشد. اما در آنجا متوقف نمی شود.

مبتکران و نوآفرینان کسانی هستند که رویاها وتصورتشان را به واقعیت

تبدیل می کنند.

ما در جهان اینترنت اکسپلورر زندگی می کنیم. درست همانطور که حدود دوسوم مسئولان ، خدمات مشتری را

از مرورگرهای پیش فرض روی رایانه هایشان استفاده می کنند،بیشتر ما نیز پیش فرض های زندگ مان را می پذیریم.

مٌهر تضمین نوآفرینی عبارت است :

از دست رد زدن به پیش فرض و کاوش در این مورد که گزینه بهتری وجود دارد یا خیر.

من بیش از یک دهه را صرف مطالعه این موضوع کرده ام، و از قرار معلوم این مسئله بسیار ساده تر از چیزی است

که انتظار داشتم.

نقطه عزیمت ، کنجکاوی است : اندیشیدن به اینکه اصلا پیش فرض چرا وجود دارد.

“نوآفرین و خلاقیت”

وقتی دچار نا آشنا پنداری می شویم، که متضاد آشنا پنداری است، به سمت زیرسوال بردن پیش فرض ها می رویم.

آشنا پنداری :

 زمانی رخ می دهد که با امری بدیع مواجه می شویم، اما  احساس می کنیم قبلا آن را دیده ایم. نا آشنا پنداری برعکس آن است

،با امری آشنا مواجه می شویم، اما از دیدگاهی تازه به آن می نگریم که ما را قادر می سازد دید تازه ای راجع به مسائل قدیمی

پیدا کنیم.

وقتی در مورد پیش فرض های ناخشنود کننده دنیایمان کنجکاو شدیم، به تدریج متوجه می شویم که بیشتر آن پیش فرض ها

خواستگاهی اجتماعی دارند: مقررات و سیستم ها را افراد ایجاد می کنند : و این آگاهی به ما این جرئت را می دهد که فکر کنیم

چگونه می توانیم وضعیت را تغییر دهیم.

تحقیقات نشان می دهد که خلاق ترین بچه ها هستند که احتمال حرف شنوی از معلم  شان در آن ها از همه کمتر است.

در پژوهشی، آموزگاران مدرسه ابتدایی محبوب ترین و نامحبوب ترین شاگردان شان را فهرست کردند : و سپس به هر دو گروه

بر اساس فهرستی از ویژگی ها رتبه دادند. نامحبوب ترین دانش آموزان ناهمرنگ هایی بودند که قواعد خود را ابداع می کردند.

معمولا آموزگاران نسبت به دانش آموزان بسیار خلاق، تبعیض قائل می شوند و به آن ها برچسب دردسرساز می زنند.

در واکنش به این امر، بسیاری از بچه ها به سرعت یاد می گیرند به درس شان برسند و ایده های نوآفرینانه را مطرح نکنند.

به بیان ویلیام درزیویچ نویسنده،:

آن ها به بهترین گوسفندان جهان تبدیل می شوند.

وقتی انگیزه موفق شدن سر به آسمان می گذارد، می تواند مزاحم نوآفرینی  و ابتکار شود : هرچه بیشتر برای موفقیت

ارزش قائل شوید،بیشتر از ناکامی خواهید ترسید. میل شدید به موفقیت، به جای هدف گرفتن دستاوردهای منحصر به فرد،

ما را به جایی می رساند که برای موفقیت تضمین شده تلاش کنیم.

چنان که دو روانشناس به نام های تاد لوبارت و رابرت اسنبرگ می گویند:             

” وقتی افراد از سطح متوسط نیاز به کامیابی عبور می کنند، شواهدی هست دال بر اینکه

خلاقیت آنها عملا کاهش پیدا می کند”

“نوآفرین و خلاقیت”

انگیزه موفقیت و ترسی که از ناکامی به همراه دارد سد راه برخی از بزرگترین آفرینش گران و کارگزاران تغییر در

طول تاریخ شده است.

آنها که دل مشغولی شان حفظ ثبات و رسیدن به دستاوردهای متعارف بوده است، میلی به دنبال کردن

نوآفرینی و ابتکار نداشته اند.

اگرچه ممکن است همه ما آرزوی به راه انداختن شرکتی برای خودمان، خلق یک شاهکار، دگرگون کردن تفکر غرب،

یا رهبری یک جنبش حقوق مدنی را نداشته باشیم، اما ایده هایی برای بهبود بخشیدن محل کار،دانشگاه و اجتماع خود

داریم. متاسفانه بسیاری از ما برای اقدام به پیشبرد این ایده ها تردید می کنیم،

به بیان معروف جوزف شومپیتر اقتصاددان : ” نوآفرینی عمل ویران کردن خلاق است.”

طرفداری از سیستم های جدید غالبا مستلزم تخریب کردن شیوه قدیمی انجام دادن امور است، و ما برای برهم زدن آرامش

از آن امتناع می کنیم.

آخرین باری که ایده خلاقانه ای داشتید، با آن چه کردید؟

“نوافرینی و خلاقیت”

بیشتر ما به دلیل ترس از ناکامی، تصمیم می گیریم همرنگ جماعت باشیم ، نه اینکه انگشت نما شویم. گفته می شود

توماس جفرسون چنین توصیه کرده است، { در مسائل مربوط به سبک زندگی موافق جریان آب شنا کن}

اما { در مسائل اساسی همچون صخره ای استوارباش.} فشار برای رسیدن به کامیابی منجربه نقیض آن می شود.

ما راه های سطحی پیدا می کنیم تا نوآفرین به نظر برسیم – پاپیون می زنیم، کفش های قرمز روشن به پا می کنیم

بدون اینکه حقیقتا ریسک مبتکر بودن را به جان بخریم .

وقتی نوبت به ایده های قوی در ذهن مان و ارزش های بنیادین در قلب مان می رسد، خود را سانسور می کنیم.

ملودی هابسون ، مدیر معروف ، می گوید ،{ در زندگی ، نوآفرینان معدودی هستند.} ، زیرا افراد می ترسند

{ حرف شان را بزنند و انگشت نما شوند.}

نگارنده : دکتر ساناز فتوره چی

برای مطالعه بیشتر برای لینک زیر مراجعه کنید :

کلینیک روانشناختی راز خوشبختی :

https://razekhoshbakhti.com/%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%db%8c%d8%aa/

آپارات :

https://www.aparat.com/v/3FZ2B/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *