اوتیسم

متاسفانه تشخیص اوتیسم در جامعه  در حال افزایش است و  از هر 68 کودک 1 نفر به اوتیسم مبتلا می باشد. ، 

متأسفانه دانش ما نمی تواند جدا از یک چارچوب اجتماعی و فرهنگی کارکردی وجود داشته باشد.

در حالی که، طبق اکثر گزارش ها، ما در درک خود از جنبه های اساسی اوتیسم در تمام اشکال و دسته بندی های آن گام های بزرگی برداشته ایم، من استدلال می‌کنم که روشی که ما در مورد اوتیسم تحقیق و درک می‌کنیم.

به شدت تحت تأثیر روندهای اجتماعی و سیاسی غالب است، حتی بیشتر از تغییرات واقعی در شواهد علمی موجود، یا فناوری لازم برای این پیشرفت‌ها. در حالی که مشخصاً تغییرات خاصی برای پیشبرد جنبه‌های خاصی از تحقیقات ضروری است، ، چارچوب کلی که در آن کار کرده‌ایم به‌اندازه‌ای که تغییرات اجتماعی ما به اطلاعاتی که انتخابی دریافت و حفظ می‌کنیم.

اوتیسم در آن زمان و اکنون: جامعه و علم

اوتیسم علاوه بر اینکه یک اختلال عصبی ایمنی است، به عنوان یک بیماری «التهابی» در مغز نیز مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا، تعدادی از بیماری های همراه جالب کشف شده است.  

اوتیسم یک تشخیص بسیار پیچیده است، هم با توجه به اکتشافات اخیر بر اساس عملکرد ژنتیکی آن، و هم از نظر مسیر تاریخی که تجزیه و تحلیل آن طی کرده است. کار حاضر یک دیدگاه منحصر به فرد در بررسی چگونگی مشاهده تغییرات در توسعه و تاریخچه اوتیسم از طریق یک لنز وسیع‌تر دارد که تعامل دوسویه اغلب نادیده گرفته شده بین علم و نگرش‌های فرهنگی را در بر می‌گیرد.

آشکار خواهد شد که بسیاری از تصورات در مورد علل اوتیسم در تمام مدت وجود داشته است، اما تغییر روند در علم یا فرهنگ بیش از صحت علم بر این که کدام ایده ها قابل قبول بوده یا نه، تأثیر گذاشته است.

نامگذاری: قلب بحث

به نوعی، بحث های معنایی در مورد اینکه چیزی را چه نام گذاری کنیم، مهم تر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر می رسد. در مورد اوتیسم، حتی مشخص نیست که آیا باید آن را یک «شرایط»، یک «بیماری» نامید یا نیاز به گونه‌شناسی کاملاً متفاوتی دارد.

انتخاب عبارات تا حد زیادی به آنچه در آن زمان تصور می‌شود انگ انگیزاننده است بستگی دارد، و همچنین به افراد اجازه می‌دهد به بهترین شکل ممکن به مراقبت دسترسی داشته باشند.

اجازه دهید با تعریف ویژگی‌هایی که معمولاً به اوتیسم نسبت داده می‌شود، شروع کنم و به بحث درگیرتر در مورد این موضوع بپردازم.

اوتیسم تعریف شده: ویژگی ها

در دهه 1980 بود که کار لورنا وینگ معنای بیماران کانر و آسپرگر را روشن کرد. او کودکانی را مشاهده کرد که الگوهای غیرعادی از تعاملات اجتماعی، ارتباطات کلامی و غیرکلامی و فعالیت های تخیلی داشتند. سپس این امر به پیشروی استانداردهای تشخیصی اوتیسم تبدیل شد و همچنین امکان طبقه بندی جامع تری از اوتیسم و سندرم آسپرگر را فراهم کرد.

قابل توجه است که شخصیت و اهمیت یک فرد در این زمینه باعث برجسته شدن و تمرکز توجه در زمینه ای شد که تازه شروع به شکل گیری کرده بود.

از نظر ویژگی‌های خاصی که به‌عنوان معیارهای تشخیصی مورد استفاده قرار گرفته‌اند، سندرم آسپرگر به‌عنوان افراد ساده لوح اجتماعی، از نظر رفتاری سفت و سخت، دارای انحراف و عروض بد، سرعت گفتار نه کاملاً مناسب و حجم اغلب بسیار بلند یا بی‌صدا برای آن ناحیه نشان می‌دهد.

زیاد حرف زدن و داشتن تعدادی علایق تخصصی. رشد مهارت‌های حرکتی آنها ممکن است بیشتر طول بکشد و ممکن است با برخی نقص‌های عصبی در مهارت‌های بینایی حرکتی و ادراکی بصری ناهنجار و ناهماهنگ باشند .

برخی از نشانه‌های معمولی که در حین ارزیابی بررسی می‌شوند عبارتند از: عادی بودن نگاه، حرکات، درک زبان غیر تحت اللفظی، عطف کردن،

نوبت گرفتن در مکالمه و نشانه‌های گفتار، انسجام محتوا، اصرار بر موضوعات خاصی که مورد علاقه آنها است، درک زبان احساسات، و اینکه آیا آنها. قوانین مکالمه و رفتار متقابل را درک کنید.

تغییرات DSM

با بحث بر سر تعاریف اوتیسم، مشکل چگونگی تشخیص رسمی اوتیسم از نظر پزشکی، همانطور که توسط راهنمای تشخیصی و آماری و طبقه بندی بین المللی بیماری ها تدوین شده است، مرتبط است.

افزایش عظیم در میزان اوتیسم پس از انتشار DSM IV، تا حدی بازتابی ساده از استاندارد فراگیرتر معیارهای تشخیصی است، به ویژه، برای طبقه‌بندی فردی به‌عنوان دارای اوتیسم. سندرم آسپرگر، که به طور خلاصه به عنوان یک اختلال جداگانه در DSM IV-R شناخته شد، از آن زمان در DSM V حذف شده است .

عدم وجود یک دسته بندی خاص برای سندرم آسپرگر،

افراد ی در دوران کودکی و  در بزرگسالی تشخیص داده می شوند، که  اگر بیمار به مراقبت دسترسی نداشته باشد یا به مراقبانی که می‌دانستند آنها را برای آزمایش در کودکی قبول کنند، مشکل ساز است.

با این حال،  مداخله زودهنگام بسیار مؤثر است.

حتی می‌تواند بر اساس آزمایش‌های انجام شده در اوایل هجده ماه شروع شود.بدون در نظر گرفتن سنین اولیه، این نوع مداخله زودهنگام کمتر امکان پذیر خواهد بود

با حرکت به دوران مدرن، اکنون آزمایش‌های ژنتیکی برای شناسایی جایگاه‌های ژنی و عوامل خطر مرتبط با اوتیسم در دسترس است، کشف شده است که بسیاری از این مکان‌ها به اسکیزوفرنی نیز مربوط می‌شوند.

به نظر می رسد اوتیسم نوعی اسکیزوفرنی است، که زمانی به عنوان نامناسب رد می شد، اکنون اعتبار جدیدی پیدا کرده است. این تنها یک نمونه از چگونگی تفکر متعارف در درک ما از روش هایی است که افراد اوتیسم را تجربه می کنند.

اوتیسم و سندرم های مرتبط

سندرم آسپرگر،  ممکن است یکی از بخش‌های مرتبط با اوتیسم باشد، اما مطمئناً این تنها بیماری نیست که ویژگی‌های مشترکی دارد یا در یک چتر مشترک در نظر گرفته شده است.

در واقع، در می یابیم که ممکن است صدها مکان ژنتیکی مختلف مسئول بازنمایی بیولوژیکی  اوتیسم باشند. به طور مشابه، ما در حال یافتن هزاران مکان ژن در معرض خطر هستیم .

این منجر به درک این موضوع می شود که اوتیسم هم از نظر ژنتیکی بسیار پیچیده است و هم این احتمال وجود دارد که در واقع یک گونه شناسی وجود نداشته باشد که بتوان آن را “اوتیسم” نامید.

 با پیشرفت های بیشتر تکنولوژیکی، به جای اینکه به ما کمک کند تا عوامل مشترک را شناسایی کنیم. ما شروع به یافتن مقدار فزاینده ای از پیچیدگی کرده ایم.

توجه داشته باشید که این الگوی ساده‌جویی و داشتن مشکل بازنمایی چندگانه، الگوی جدیدی نیست. ، بیماری خاصی که اگر با رژیم غذایی خاصی درمان نشود، می تواند شبیه تصور ما از اوتیسم باشد

سندرم رت

سندرم رت یکی دیگر از بیماری هایی است که در رابطه با اوتیسم و گاهی حتی در زیر چتر اوتیسم ذکر شده است. 

در حالی که در ابتدا این یک شکل از اوتیسم در نظر گرفته می شد، آزمایش های ژنتیکی جدید  بر اساس تعیین ذهنی مرزهای دقیق اوتیسم  این یک اختلال متفاوت است.

به دلیل افزایش درک ژنتیکی، اکنون تصور می شود که CDD با مکانیسمی متفاوت از اوتیسم عمل می کند.

در حالی که رت، CDD و اسکلروز توبروس مسلماً خارج از چتر اوتیسم هستند.

چیزی که این را با تعریف رسمی آسپرگر متفاوت می کند این است که تاخیر در فراگیری زبان در زمانی که کودک کوچکتر بود وجود داشت

در غیر این صورت، این دو از نظر عملکردی یکسان هستند و در واقع، مطالعات همبودی با سایر بیماری ها اغلب آنها را یکسان تلقی می کنند .

 افراد مبتلا به آسپرگر، در حالی که اغلب عملکرد بالایی دارند و کاملاً موفق هستند.

ممکن است هنوز تعدادی از مشکلات را داشته باشند که در اختلال عمومی اوتیسم آشکار است، و همچنین ممکن است نیاز به مراقبت کافی داشته باشند.

در اختلال نافذ رشد (PDD)، افراد «کاملاً» با تعریف اوتیسم کلاسیک مطابقت ندارند، اما در برقراری ارتباط با مشکل مواجه هستند و رفتار محدودی دارند.

این اوتیسم غیر معمول را می‌توان به همراه تعاریف قدیمی‌تر از اوتیسم، بخشی از طیف اوتیسم در نظر گرفت و توضیح می‌دهد که چرا ما به طور جمعی در مورد اختلال طیف اوتیسم (ASD) صحبت می‌کنیم.

نقش مادر

در حالی که بحث طبیعت پرورش هنوز حل نشده است، اما به نظر می رسد که عوامل محیطی، اپی ژنتیکی و ژنتیکی در بسیاری از بیماری ها نقش دارند.

به نظر می رسد اوتیسم از قاعده پیروی می کند نه استثنا. با در نظر گرفتن این موضوع، نقش مادر چه در دوران بارداری و چه در دوران کودکی موضوع بحث های زیادی بوده است.

ممکن است روندهایی در نحوه درک نقش مادر در رشد اوتیسم با موقعیت زنان در جامعه به طور کلی موازی باشد. اینها به برخی از منادی های مهم برای تغییرات احتمالی در آینده اشاره می کند.

محیط قبل از تولد مهم است

بررسی دقیق محیط دوران بارداری از نظر علمی قابل پشتیبانی است. با این حال،  زمانی اتفاق می‌افتد که زنان شروع به ترک نیروی کار در بالاترین سطوح می‌کنند، شیردهی به‌عنوان مهم‌ترین جنبه پیوند مطرح می‌شود .

به‌ویژه، تلاش‌هایی برای تعیین اینکه کدام پروتئین‌ها و مولکول‌ها می‌توانند تأثیر پیش از تولد بر رشد اوتیسم داشته باشند، انجام شده است.

 ترکیبات استروئیدی در تأثیرگذاری بر رفتار اوتیسم بررسی شد.

در واقع ارتباطی بین کورتیزول، هورمون استرس و افزایش نرخ اوتیسم پیدا کرده اند.

 همچنین نقش احتمالی استرادیول را که مسئول «مردانه‌سازی مغز» در گونه‌های دیگر است به‌عنوان مسیر دیگری مطرح کردند.

چیزی که در مورد این کار جالب و مهم است این است که یک نظریه قبلی را که در آن اوتیسم به عنوان مردانه سازی افراطی مغز در نظر گرفته می شود، بازنگری می کند .

زنانی که کورتیزول (یا «استرس») بیش از حد دارند، ممکن است خطر بیشتری برای داشتن فرزندان اوتیسم داشته باشند

حرکت رو به جلو: همبودی

یکی از مشکلات اوتیسم تفاوت بین علائم و شرایط همراه است.اغلب به مزایا و هزینه‌های داشتن معیارهای تشخیصی بیش از حد خاص در مقابل “مجموعه کردن” بسیاری از جنبه‌های مختلف با هم خلاصه می‌شود.

تعیین اینکه آیا فرد در حال درمان علائم یا یک بیماری مرتبط با آن است، مهم است.

زیرا درمان یک بیماری همراه ممکن است برای درمان موضوع اصلی نگرانی مفید باشد یا نباشد، و در برخی موارد، ممکن است در واقع مشکل اصلی را تشدید کند.

یکی از نمونه‌های یک بیماری همراه، می‌توانیم مورد صرع را در نظر بگیریم. در حالی  که تشنج یکی از ویژگی های اوتیسم است.

 از آنجایی که  اوتیسم یک اختلال عصبی، ایمنی است، ارتباط با صرع چندان تعجب آور نیست.

اگر اوتیسم سیستم لیمبیک، مخچه و قشر پیشانی و گیجگاهی را تحت تاثیر قرار دهد، منطقی است که ممکن است با شروع سایر شرایط مربوط به همان مکان‌ها در مغز مرتبط باشد.

با این وجود، حتی امروزه نیز ترسیم مرز بین شرایط همراه و مواردی که نشانه اوتیسم هستند، دشوار است.

 بیماری‌های دیگر که همراه با اوتیسم هستند عبارتند از: اختلال وسواس فکری-اجباری، اضطراب، اختلالات خلقی و سندرم تورت. در توصیف اوتیسم به عنوان یک اختلال عصبی رشدی،

 استفاده از اکسی توسین برای درمان اوتیسم

در حالی که مشخص نیست که آیا اکسی توسین عمدتاً از طریق پلاسما یا مغز تأثیر دارد ،زیرا در هر دو ناحیه وجود دارد.

ما می‌توانیم تأثیرات سیاسی قوی در مورد استفاده از اکسی توسین برای درمان اوتیسم را در اینجا ببینیم.

قبلاً تصور می شد  اکسی توسین منحصراً در هورمون های زنانه از تولید مثل و تولید شیر وجود دارد.

دریافت  این که سطح ملاتونین در افراد مبتلا به اوتیسم پایین است.

و از برخی جهات، این منطقی است، زیرا ملاتونین یک آنتی اکسیدان و برای ایمنی مهم است و همچنین یک جنبه کلیدی در تنظیم ریتم شبانه روزی است.

با توجه به دیدگاه اوتیسم به عنوان مشکل التهاب در بخش‌های خاصی از مغز ، نداشتن ملاتونین کافی ممکن است پاسخ التهابی را تشدید کند.

همچنین اشاره شد که افزایش سطح ملاتونین در درمان بی خوابی در بیماران مسن مبتلا به اوتیسم که اغلب با تنظیم ملاتونین مشکل دارند، مفید بود.

از سوی دیگر، تنظیم سیتوکین به عنوان یک روش درمانی آزمایش شده است.

و مشخص شده است که در کاهش علائم اوتیسم، احتمالاً از طریق کانال کاهش التهاب در سیستم ایمنی، بسیار مفید است .

تنظیم سیستم ایمنی به عنوان عاملی برای ASD نیز با توجه به اینکه آلرژی در مطالعات متعددی در ارتباط با اوتیسم یافت شده است، تأثیر زیادی پیدا کرده است .

ارتباط با مشکلات دستگاه گوارش است . به عنوان یک مشکل در اختلال عملکرد میتوکندری در مغز، این می تواند برخی از علائم اوتیسم را ایجاد کند.

و در روده می تواند مشکلاتی مانند یبوست ایجاد کند. اگر اختلال عملکرد میتوکندری مسیر رایج باشد، لازم نیست همه میتوکندری های بدن تحت تأثیر قرار گیرند.

با این حال، اگر آنهایی که در مغز هستند، این در واقع نمونه خوبی از یک بیماری همراه است، نه مشخصه اوتیسم.

به عنوان یک جایگزین .مسئله اصلی ممکن است ماست سل ها باشد که روده به سد خونی مغزی را مختل می کند.

در آن صورت، با ماست سل ها به عنوان مسیر علّی، کمتر مشخص می شود که آیا مشکلات روده هم بیماری هستند یا یک علامت اضافی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *